کتابخانه شاهد | ||||||||
روزی ابوسعید ابوالخیر در مسجدی قرار بود صحبت کند ،مردم از همه روستاهای اطراف برای شنیدن سخنان او هجوم آورده بودند.در مسجد جایی برای نشستن نبود و عده ای هم در بیرون ایستاده بودند .شاگرد اوسعید رو به مردم کرد و گفت«تو را به خدا یک قدم پیش بگذارید!»مردم قدمی پیش گذاشتند.سپس نوبت به سخنرانی ابوسعید شد.ابو سعید از سخنرانی خوداری کرد و گفت«من صحبتی ندارم!» اطرافیان حیرت زده پرسیدند و گفتند«مگر می شود،این همه مردم برای شنیدن سخنان شما آمده اند!ولی باز هم ابوسعید بر سر حرف خود ایستاده بود،وقتی با اصرار مستمر اطرافیان مواجه شد »گفت: «همه حرفی را که من می خواستم بگویم ،شاگردم زد.او گفت : از جایی که ایستاده اید یک قدم پیش بیایید و من نیز این سخن را می خواستم ظرف مدت یک ساعت در لا بلای سخنانم به مردم بفهمانم !» بر گرفته از کتاب لطفاّ گوسفند نباشید محمود نامنی
شیخ ابوسعید فضل الله بن ابیالخیر محمد بناحمد میهنی یا میهنهای (مهنهای) از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است، ولادت او در سال 357 هجری در شهرکی به نام میهنه یا مهنه از توابع خراسان اتفاق افتاده است. علوم مقدماتی را که صرف و نحو و لغت باشد در همان شهر آموخته و چون اندیشهی فقه داشته به مرو رفته است. در مرو به مدت پنج سال در حوزهی درس امام ابوعبدالله حضری حاضر شده و پس از درگذشت وی، پیش امام ابوبکر قفال مروزی پنج سال دیگر فقه خوانده است. سپس از مرو قصد سرخس کرده چون به سرخس رسید نزد امام ابوعلیزاهر بناحمد که علم تفسیر و حدیث میگفته رفته است و چون مدتی تفسیر و اصول و اخبار رسول را فراگرفته، اتفاق ملاقات او با لقمان سرخسی که از عاقلان مجانین بوده، افتاده است. لقمان سرخسی او را به در خانقاه(ابوالفضل محمد بن حسن سرخسی) برده و دست او بدست ابوالفضل داده است و این پیر ابوالفضل مرید (شیخ ابوعبدالله بنعلی سراج طوسی) بوده است. پیر ابوالفضل مراد شیخ ابوسعید بوده و شرایط تهذیب اخلاق و ریاضت به او فرا داده است. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقهی تصوف به دیار خود (میهنه) برگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و سپس نزد ابوالفضل محمد بن حسن سرخسی، آمده و به اشارهی شیخ و خود به نیشابور رفت و در نیشابور از عبدالرحمن محمد حسین بن محمد سلمی نیشابوری، صاحب طبقات الصوفیه خرقهی ارشاد گردید و به میهنه برگشت و در آنجا خانقاهی بنا کرده و به تربیت و ریاضت پرداخته و پس از هفت سال با مرگ ابوالفضل سرخسی به شهر آمل رفته و در آن شهر برای بار دوم از دست ابوالفضل احمدبنعبدالکریم قصاب آملی از خلفای محمد بن عبدالله ... خرقه گرفته و یک سال در شهر عامل مقام کرده و باز به نیشابور بازگشته است. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به مودت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند. ابوسعید پس از یک سال اقامت در نیشابور به میهنه مراجعت کرد و عاقبت در همانجا که چشم به دنیای ظاهر گشوده بود شب آدینهی چهارم شعبان سال 440هجری، وقت نماز خفتن دنیا را بدرود گفت. و روح بزرگ خود را که همه در کار ... مردمان میداشت تسلیم خدای بزرگ کرد. غیر از گفتار منظوم عربی و فارسی و رباعی گفتار و مأثورات و حکایات و حالات او، دو کتاب باقی مانده است: یکی (اسرارالتوحید فی مقالات الشیخ ابی سعید)که محمد بن منور میهنی نوادهاش آن را تألیف کرده است و دیگری، (حالات و سخنان شیخ ابوسعید ) که بطور احتمال مؤلف آن، کمالالدین محمد، پسر عموی پسر مؤلف اسراالتوحید است. هرمان اته خاورشناس نامی آلمانی دربارهی شیخ ابوسعید ابوالخیر چنین آورده است: (وی نه تنها استاد دیرین شعر صوفیانه به شمار است بلکه صرفنظر از رودکی و معاصرینش، میتوان او را از مبتکرین رباعی که زاییده طبع ایرانی است دانست. ابتکار او در این نوع شعر از دو لحاظ است: یکی آنکه وی اولین شاعر است که شعر خود را منحصراٌ به شکل رباعی سرود. دوم آنکه رباعی را بر خلاف اسلاف خود نقشی از نو زد که آن نقش، جاودانه باقی ماند. یعنی آن را کانون اشتعال آتش عرفان وحدت وجود قرار داد و این نوع شعر از آن زمان نمودار تصورات رنگین عقیده به خدا در همه چیز بوده است. اولین بار در اشعار اوست که کنایات و اشارات عارفانه بهکار رفته، تشبیهاتی از عشق زمینی و جسمانی در مورد عشق الهی ذکر شده و درین معنی از ساقی بزم و شمع شعلهور سخن رفته و سالک راه خدا را عاشق حیران و جویان، میگسار و مست، و پروانهی دور شمع نامیده که خود را به آتش عشق میافکند. بدیهی است در عقاید شاعرانهی ابوسعید مطالب مبهم و تاریک موجود است و تعیین خط مرز میان عشق زمینی و آسمانی، با مستی می و مستی عشق الهی بسی دشوار است، ولی این قامت به استثنای معدودی از استادان نظیر حافظ که به طریقهی اول تمایل دارد و سنایی و عطار و جلالالدین رومی که به دومی متمایلند در حق اغلب غزلسرایان و قصیدهگویان متأخرتر هم صدق میکند در هر صورت از رباعیهای ابوسعید نور تصوف واقعی میدرخشد مانند اعراض از علایق زمین و صرفنظر از لذات هر دو جهان و استخفاف نسبت به رسوم ظاهری ادیان و مذاهب، و تقدیر مجاهدات آزاد مردان راه خدا که در نظر آنان کعبه و بتخانه خالق و خلق یکی است و عقیده به وحدت کلی و اعتقاد به اینکه مظاهر کثیره در عالم ازل با ذات حق یکی بودهاند و جدایی کثرتی وجود نداشته است. باید این راه هم گفت که میان سروده ابوسعید گاهی احساسات عمیق مؤثری مشهود است که نمود کامل حکم و امثال و نغمههای شاعرانه است). از گفتهی اوست:« التوصیف قیام القلب مع الله بلاواسطه» [ چهارشنبه 90/1/24 ] [ 11:20 صبح ] [ پیام ]
[ نظرات () ]
|
||||||||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |